Monday, August 07, 2017

........................................................................................

Sunday, August 21, 2011

٭
17 مرداد 1390 مشاهده اولین موی سفید!


........................................................................................

Thursday, July 30, 2009

٭
ماهاتما گاندی:
من می توانم خوب, بد, خائن, وفادار, فرشته خو یا شیطان صفت باشم, من می توانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم, من می توانم سکوت کنم, نادان یا دانا باشم, چرا که من یک انسانم و اینها صفات انسانی است, و تو هم به یاد داشته باش: من نباید چیزی باشم که تو می خواهی, من را خودم ساخته ام, تو را دیگری باید برایت بسازد و تو هم به یاد داشته باش: منی که من از خودم ساخته ام, آمال من است, تویی که تو از من می سازی آرزوها یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسانها کیفیت زندگی را تعیین می کند نه آرزوهایشان, و من متعهد نیستم که چیزی باشم که تو می خواهی, و تو هم می توانی انتخاب کنی که من را می خواهی یا نه, ولی نمی توانی انتخاب کنی که از من چه می خواهی. می توانی دوستم داشته باشی همین گونه که هستم و من هم. می توانی از من متنفر باشی بی هیچ دلیل و من هم, چرا که ما هر دو انسانیم. این جهان مملو از انسان هاست, پس این جهان می تواند هر لحظه مالک احساسی جدید باشد. تو نمی توانی برایم به قضاوت بنشینی و حکمی صادر کنی و من هم, قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروی ماورایی خداوندگار است. دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می ستایند, حسودان از من متنفرند ولی باز می ستایند, دشمنانم کمر به نابودیم بسته اند و همچنان می ستایندم, چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستی خواهم داشت, نه حسودی و نه دشمنی و نه حتی رقیبی, من قابل ستایشم و تو هم. یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد, به خاطر بیاوری که آنهایی که هر روز می بینی و مراورده می کنی, همه انسان هستند و دارای خصوصیات یک انسان, با نقابی متفاوت, اما همگی جایزالخطا.
نامت را انسانی باهوش بگذار اگر انسانها را از پشت نقابهای متفاوتشان شناختی, و یادت باشد که کاری نه چندان راحت است.


........................................................................................

Sunday, April 26, 2009

٭
ديشب اول فيلم دزيره رو ديدم بعدشم رفتيم سينما سوپر استار رو ديدم نمي دونم چرا شب كه مي خواستم بخوابم كلي حالم گرفته شده بود..... هيچ كدوم از فيلمها جوري نبودن كه آدم رو ببرن تو فاز غم و اندوه!!!!!!

با این حال خیلی دلم می خواد که یه بار دیگه جفتشون رو ببینم


٭
خدایا کفر نمی‌گویم،
پریشانم،
چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!
مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.
خداوندا!
اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای ‌تکه نانی
‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌
و شب آهسته و خسته
تهی‌ دست و زبان بسته
به سوی ‌خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می‌گویی
نمی‌گویی؟!
خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی
لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری و قدری آن طرف‌تر
عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌
و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر می‌گویی
نمی‌گویی؟!
خداوندا!
اگر روزی‌ بشر گردی‌
ز حال بندگانت با خبر گردی‌
پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
خداوندا تو مسئولی.
خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…
دکتر علی شریعتی


........................................................................................

Thursday, March 26, 2009

٭
این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد


........................................................................................

Monday, November 12, 2007

٭
اگه بفهمي كه يكي از نزديك ترين دوستانت در مورد يه موضوعي دروغ بهت گفته چه حسي بهت دست مي ده؟؟
الان فهميدم كه چند روز پيش يكي از همين دوستان خيلي راحت جلوي من فيلم بازي كرده و يه دروغ تپل تحويل من داده موضوعي كه نه به سرنوشت كسي مربوطه نه قرار آبروي كسي رو ببره.
اين يعني كه چقدر حرفهاي آدماي بي اساسه....


........................................................................................

Friday, June 01, 2007

٭
دفعه پیش 231
این دفعه 232
تنها بازدید کننده منم
پس هیچی...


........................................................................................

Monday, May 21, 2007

٭

بر اساس يه تست روانشناسي شخصيت من اينجوريه:

به خود اميدوار باشيد ، ديگران شما را بانشاط، سرزنده، سرگرم كننده و جالب و جذاب مى بينند. شما دائماً مركز توجه جمع هستيد و از تعادل رفتارى خوبى بهره مند هستيد. فردى مهربان، ملاحظه كار و فهميده به نظر مى رسيد. قادر هستيد به موقع باعث شادى و خوشى دوستانتان شويد و اسباب هلهله و خنده آنها را فراهم كنيد و در همان شرايط و در صورت لزوم بهترين كمك بر اعضاى گروه هستيد.

نمي دونم دنياي واقعي رو بچسبم يا اينو...



........................................................................................

Wednesday, February 07, 2007

٭
شنيدن آهنگهاي گروه Axiom of Choice رو پيشنهاد مي كنم


........................................................................................

Monday, February 05, 2007

٭
بعد از:
نيم ساعت تنها زير بارون بودن
يك ساعت و نيم با لباساي خيس تنها توي اتوبوس نشستن
و يك ساعت تنها پياده روي كردن براي رسيدن به خونه به دليل عدم وجود هر گونه وسيله نقليه

يك جمع خانوادگي خيلي مزه مي ده مخصوصا كه چاشنيش كادوي تولد باشه!


........................................................................................

Saturday, January 27, 2007

٭

گر من ز می مغانه مستم هستم

گر عاشق و رند و می پرستم هستم

هر طایفه ای ز من گمانی دارد

من زان خودم چنان که هستم، هستم

خیام



........................................................................................

Tuesday, January 23, 2007

٭
قيصر امين پور رو تازه كشف كردم!

حرف هاي ما هنوز نا تمام

تا نگاه مي كني وقت رفتن است

باز هم همان حكايت هميشگي

پيش از انكه با خبر شوي

لحظه عزيمت تو ناگزير مي شود

آه..............

اي دريغ و حسرت هميشگي

ناگهان چقدر زود دير مي شود



........................................................................................

Thursday, January 11, 2007

٭

وقتی داشت می گفت غم آخرتون باشه نمی دونست که صیح خبر فوت عمه رو دادن...

عجبا! اول دادا حالا عمه... پذیرفتن دومی سخته واقعا سخت



........................................................................................

Saturday, December 30, 2006

٭
یه جا خوندم:
توجه توجه!
امروز اولین روز از بقیه عمر شماست


........................................................................................

Wednesday, December 27, 2006

٭
تغيير دنيا
بر سر گور كشيشي در كليساي وست منچستر نوشته شده است:
كودك كه بودم مي خواستم دنيا را تغيير دهم، بزرگتر كه شدم متوجه شدم دنيا خيلي بزرگ است من بايد انگلستان را تغيير دهم. بعدها دنيا را هم بزرگ ديدم و تصميم گرفتم شهرم را تغيير دهم، در سالخوردگي تصميم گرفتم خانواده ام را متحول كنم، اينك كه در آستانه مرگم مي فهمم كه اگر در همان ابتدا خودم را تغيير داده بودم شايد مي توانستم كه دنيا را تغيير دهم.


........................................................................................

Monday, December 25, 2006

٭
ميدونين شاعرش كيه؟

اندر دل بي‌وفا غم و ماتم باد
آنرا كه وفا نيست ز عالم كم باد
ديدي كه مرا هيچ كسي ياد نكرد
جز غم كه هزار آفرين بر غم باد

در عشق توام نصيحت و پند چه سود
زهرآب چشيده‌ام مرا قند چه سود
گويند مرا كه بند بر پاش نهيد
ديوانه دل است پام بر بند چه سود

من ذره و خورشيد لقايي تو مرا
بيمار غمم عين دوايي تو مرا
بي‌بال و پرم در پي تو مي‌پرم
من كه شده‌ام و چو كهربايي تو مرا
...


........................................................................................

Saturday, December 23, 2006

٭
اينم از فال شب يلدا:
فاش مي گويم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

طاير گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
كه در اين دامگه حادثه چون افتادم

من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد در اين دير خراب آبادم

سايه طوبي ودلجويي حور و لب حوض
به هواي سر كوي تو برفت از يادم

نيست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه كنم حرف دگر ياد نداد استادم

كوكب بخت مرا هيچ منجم نشناخت
يارب از مادر گيتي به چه طالع زادم

تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق
هر دم آيد غمي از نو به مبارك بادم

مي خورد خون دلم مردمك ديده سزاست
كه چرا دل به جگر گوشه مردم دادم

پاك كن چهره حافظ به سر زلف ز اشك
ور نه اين سيل دمادم ببرد بنيادم


........................................................................................

Thursday, December 21, 2006

٭

یلداتون مبارک


........................................................................................

Wednesday, December 20, 2006

٭
یک ظرف پر میوه یک باغ پر گل
پرواز پروانه آواز بلبل
روی موج دریا تصویر ماه دیدار آهوی گم کرده راه

بینم در تنهایی نقشی از رویا
در خاطر می جویم دلخواه خود را
دستکش خوش رنگ و کفش زیبا
آنچه اندامم را سازد زیبا

به یاد آرم آنچه خواهد از جهان دلم
یاد آنها کند شادان مرا
دل شود رها از غم


........................................................................................

Saturday, December 02, 2006

٭
ديروز با يه اتوبوسي برگشتم خونه كه با احتمال نزديك به صد بارها حامل تماشاگراي محترم ورزشگاه آزادي بوده! اينو از روي بيانات گهربار روي صندلي هاي قسمت خانمها مي شد فهميد.


٭
كاش دنيا هم كليد delete داشت (و براي احتياط يه undo)


........................................................................................

Wednesday, November 29, 2006

٭
مي گن اگه بخندي دنيا بهت مي خنده
امروز بر عكس هميشه اخمو از خونه اومدم بيرون ولي هر چه به شركت نزديكتر مي شدم اخمام بيشتر از هم باز مي شد تا اينكه با يه قيافه بشاش وارد شركت شدم. نمي دوني مثل چي از صبح تا حالا دنيا داره بهم مي خنده!! ترس برم داشته !! آخه مي گن پس از هر خنده اي گريه است :( مي ترسم در ادامه خدا بدجوري حالم رو به خاطر ناشكريهاي گذشته بگيره!


........................................................................................

Tuesday, November 28, 2006

٭
ادامه دادگاه بعد از يك تنفس طولاني...


٭
I've Learned...
That life is like a roll of toilet paper. The closer it gets to the end, the faster it goes.

I've Learned...
That opportunities are never lost, someone will take the ones you miss.

I'v Learned...
That one should keep his words both soft and tender, because tomorrow he may have to eat them.

I've learned...
That I can't choose how I feel, but I can choose what I do about it


........................................................................................

Monday, November 27, 2006

٭
نمی دونم چرا خانوما کمتر پرشیا سوار می شن!!


........................................................................................

Saturday, November 25, 2006

٭
بخش احساسی مغزم درصدد یه شبیخون عظیم به بخش منطقی مغزمه
اینبار کاملا مطمئنم که نتیجه شبیخون یه شکست مفتضحانست


٭
...لحظه شماری برا مرگ عزیزی که دیگه طاقتت رو طاق کرده...
(فکرش تنم رو می لرزونه)


........................................................................................

Monday, November 20, 2006

٭
Dan: If you love her you'll let her go so she can be happy.
Larry: She doesn't want to be happy.
Dan: Everybody wants to be happy.
Larry: Depressives don't. They want to be unhappy to confirm they're depressed. If they were happy they couldn't be depressed anymore. They'd have to go out into the world and live. Which can be depressing



٭
تا اطلاع ثانوي همه مظنونين گناهكارند مگر اينكه عكسش ثابت شه.


٭
ديروز توي اتوبوس خانمي كه روبروي من نشسته بود مشكل روحي و رواني داشت بيچاره پيرزني كه كنارش نشسته بود تا جايي كه مي تونست به شيشه چسبيده بود حس ترس و عدم وجود امنيت سرتاسر وجودش رو گرفته بود!!


........................................................................................

Saturday, November 18, 2006

٭
براي Delivery Report موبايل پاناسونيك فقط يه دكمه صفحه كليد فعاله اونم accept!


........................................................................................

Monday, November 06, 2006

........................................................................................

Thursday, September 28, 2006

٭
Its raining men............ for Bridget


........................................................................................

Monday, August 07, 2006

٭
سلام
امروز همين جوري براي اينكه دنبال يه مطلبي مي گشتم كه مي دونستم توي وبلاگم هست اومدم اينجا. تمامش رو از اول تا آخر خوندم خيلي جالب بود چقدر خوبه كه آدما نظراتشون رو بنويسن تا بعدا بخوننشون، چراكه تو تصميم گيري ها بهشون كمك مي كنه هر چي باشه بلاخره تجربيات آدم هستن.
مثلا خيلي جالبه كه من بعد از گذشت سه سال هنوز توي توهمات خودم هستم و زياده از حد به رفتار و كردار اطرافيان توجه مي كنم و نتايج عجيب و غريب از اونها مي گيرم.
آخه من فكر مي كردم كه بزرگ شدم يعني حداقل تو اين مسائل ولي خوب اين به من نشون مي ده كه نه بابا من خيلي هم اشتباه كردم...
بگذريم، بعد از خوندن اينها مصمم شدم كه دوباره شروع كنم به نوشتن خاطرات تا بلكه دوباره بخونمشون عبرت بگيرم و اتفاقاي خوبي بيفته.
فعلا


........................................................................................

Monday, February 20, 2006

٭
قدم نو رسيده مبارك
ديروز فرزند دوم دايي حبيب هم متولد شد :)
عكس العمل هاي بامداد موقع ديدن برادر و مادرش خيلي جالب و بامزه بود.


٭
بالاخره هر كسي يه روزي مي شكنه، ديروز نوبت من بود.


........................................................................................

Monday, December 19, 2005

٭
به نظر من دو تا چيز كاملا مأيوس كننده هستند:
1-مي بيني كه كسي دوستت داره ولي تو نه، وقتي كه بهش محل نگذاشتي بلافاصله مي ره كه يكي ديگه رو دوست داشته باشه...
2-مي بيني كه كسي يكي رو دوست داره ولي اون نه، وقتي كه بهش محل نگذاشت بلافاصله مياد كه تو رو دوست داشته باشه ...
همه اينا يه معني مي دن كه اون هيچ فرقي براش نمي كنه كه طرف مقابلش كي باشه...


........................................................................................

Monday, December 12, 2005

٭
وقتي كه كتاب غرور و تعصب رو تموم كردم رفتم توي اينترنت trailer سريالش رو ديدم... واي كه چقدر دلم مي خواست ببينمش مخصوصا كه نقش دارسي رو هم Colin Firth بازي مي كرد، برا همين به آزاده گفتم كه اگه مي تونه فيلمش رو برام گير بياره .. آزاده در جواب گفت كه تقريبا محال كه بشه گيرش آورد، خلاصه خيلي دپرس شدم تا فردا عصرش كه كاملا شانسي از يكي از اين مغازه ها كه CD رايتي مي فروشن تونستم بخرمش...........
واي كه چه حس خوبي داشت....


........................................................................................

Tuesday, December 06, 2005

٭
كتابهاي كافه زير دريا، نان و شراب و غرور و تعصب هم تموم شد.


........................................................................................

Monday, November 21, 2005

٭
ye galiyaa.n yeh chaubaara yahaa.n aana na dubaara...
ab ham to bha'e pardesii ke tera yahaa.n koii nahii.n
ke tera yahaa.n koii nahii.n
le ja ra.ng bira.ngii yaade.n ha.nsne rone kii buniyaade.n
ab ham to bha'e pardesii ke tera yahaa.n koii nahii.n
ke tera yahaa.n koii nahii.n


........................................................................................

Tuesday, November 15, 2005

٭
تا حالا شده كه از دست خودتون لجتون بگيره و بخواين حال خودتونو بگيرين ولي راهشو بلد نباشين؟؟ من الان از دست خوذم لجم گرفته مي خوام حال خودمو بگيرم ولي بلد نيستم:((


........................................................................................

Sunday, October 16, 2005

٭
امروز توي مترو
وقتي قطار درهاشو باز كرد، مثل هميشه همه مثل ... هجوم بردن تو. اين وسط پاي خانمي له شد و اين بود شروع ماجرا- شروع كرد به ناسزا گفتن و ... كه چند تا هم شروع كردن به جواب دادن و مسخره كردن و ... انگار كه توي سرويس يه مدرسه راهنمايي بودي.

واقعا كه مردم ما مي خوان پيشرفت هم بكنن...

حالا كه دارم اين رو مي نويسم يه دعواي لفظي هم بين مدير و يكي از همكارا در گرفته...


........................................................................................

Saturday, October 15, 2005

٭
ديروز كتاب شبح اپرا رو تموم كردم... اين همه بالا و پايين و اتفاق هاي عجيب غريب و آدم هاي خارق العاده و ... آخرش عينهو فيلم هاي هندي و سريالهاي ايراني زرتي همه چي به خوبي و خوشي تموم شد!!! آدم بده(شبح) مُرد، آدم خوبها خوشبخت شدن...


........................................................................................

Tuesday, October 11, 2005

٭
بعضي وقتها مسووليتهاي عجيب غريبي رو نسبت به بعضي از افراد روي دوشم احساس مي كنم.نمي دونم چرا؟! احساس مي كنم كه بايد به فلان كسك در بهمان مورد كمك كنم يا راهنماييش كنم يا ... كه بعدا مي فهمم هيچ لزومي براي انجام چنان كارهايي وجود نداشته...
اينه كه بعد از هر بار رويداد چنين اتفاقاتي تا يك مدت نسبت به اطرافيان بي تفاوت مي شم بعدش روز از نو روزي از نو. (عبرت بي عبرت)

بايد در روزهاي آينده بشينم New Resolution هاي زندگيم رو تنظيم كنم.


........................................................................................

Sunday, October 09, 2005

٭
با تشكر از خداوند بزرگ، اعتماد به نفس هم برگشت ;)


٭
از قديم الايام گفتن كه "خر ما از كره گي دم نداشت" اين دفعه هم نوبت به ما كه رسيد آسمون تپيد!!!!


........................................................................................

Wednesday, October 05, 2005

٭
نمي دونم چرا ديروز كه سارا رو توي مترو ديدم بدجوري اعتماد به نفسم رو از دست دادم...فعلا در تلاش باز گردوندن اونم-اعتماد به نفس رو مي گم


٭
واقعا دارم به خودم ايمان ميارم كه سقم سياه است...مي ترسم درباره آدمها و چيزاي دور و برم مثبت فكر كنم چون ...اووووووو از من بترسين(خودمو بيشتر مي گم (;)


........................................................................................

Home