وبلاگهایی که می خوانم
رهاوی
|
Monday, May 31, 2004
٭ یادش بخیر رفته بودیم قاشق زنی، کاسه های استیل دستمون که با قاشق روی اون می زدیم و چادرهیای رنگ و وارنگ رو سرمون تا شناخته نشیم.
........................................................................................در خونه یکی از همسایه ها رو زدیم، پرسید: کیه؟ فاطمه داد زد : منم فاطمه!! آخ که چقدر خیط شدیم!!! ولی همسایه با مرام تر از این حرفها بود به روی ما نیاورد و ظرفهامونو پر از آجیل و شکلات کرد... 16:01
|