Wednesday, December 31, 2003

٭
مسيحایِ جوانمردِ من! ای ترسایِ پيرِ پيرهن چرکين!
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد!
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای!

منم من، ميهمانِ هر شبت، لولی وشِ مغموم.
منم من، سنگ تيپا خورده رنجور.
منم، دشنامِ پستِ آفرينش، غمه نا جور.
نه از رومم، نه از زنگم، همان بی رنگِ بی رنگم.
بيا بگشای در، بگشای، دلتنگم.
حريفا! ميزبانا! ميهمانِ سال و ماهت پشتِ در چون موج می لرزد.
تگرگی نيست، مرگی نيست.
صدايی گر شنيدی، صحبتِ سرما و دندان است.

زمستان
اخوان


٭
چیزی که اینجا ارزش نداره انسانه.
وقتی درباره زلزله بم صحبت می کنی اولین چیزی که بهت می گن اینه که حیف ارگ بم خراب شد چقدر وحشتناک... هیچ کس نمی گه که چه وحشتناک هزاران انسان در زیر آوار جون خودشونو از دست دادن.

حالا این یه مورد بزرگش، تو زندگی عادی که دیگه معلومه چه خبره.


........................................................................................

Tuesday, December 30, 2003

٭
یک ظرف پر میوه یک باغ پر گل
پرواز پروانه آواز بلبل
روی موج دریا تصویر ماه
دیدار آهوی گم کرده راه

بینم در تنهایی نقشی از رویا
در خاطر می جویم دلخواه خود را
دستکش خوش رنگ و کفش زرین
آنچه اندامم را سازد زیبا
به یاد آرم آنچه خواهد از جهان دلم
یاد آنها کند شادان مرا
دل شود رها از غم

آخی.........خدایا


........................................................................................

Monday, December 29, 2003

٭
رفتم هلال احمر
پر بود از آدم
(یه پسر بچه که خودش رو به آب و آتیش می زد و می خواست کمک کنه)
پر بود از لباس
پر بود از کنسرو
پر بود از...
ولی حس خوبی نداشتم
چه فایده ؟
نوشدارو بعد از مرگ سهراب


........................................................................................

Sunday, December 28, 2003

٭


ارگ بم تولد ۲۲۵۰ سال پيش ، مرگ سحرگاه ۵ ديماه ۸۲ .


........................................................................................

Saturday, December 27, 2003

........................................................................................

Wednesday, December 24, 2003

٭
کیفم رو دزدیدن
بازم


........................................................................................

Monday, December 22, 2003

٭
با حاله

زندگی همینه


........................................................................................

Sunday, December 21, 2003

٭

شب یلداتون مبارک


٭
مزاحم تلفی
برای یکی از دوستان پیش اومده بود :
1)
: ببخشید گاوداری بوئینی؟
- نه آقا اشتباه گرفتین.
: پس تو ی گوساله اونجا چی کار می کنی؟
2)
: سلام ما از شاگردان پدرتون هستیم، تشریف دارن خونه؟
- نه
: کار مهمی داشتیم می شه شماره تلفن ما رو بدین با ما تمس بگیرن؟
- بفرمائید
: 20
- خوب؟
: بقیش نیست!


........................................................................................

Wednesday, December 17, 2003

٭
وقتی چشمات هم میاد
دو ستاره کم میاد...


٭
بعضیا بد جوری توی اعصابم هستند، وقتی می بینیشون :
دستشون زیر چونشونه آروم راه می رن و بی توجه به اطراف در حال تفکر هستند وقتی هم که آشنایی می بینن یه لبخند ملکوتی روی لبشون میاد.
اعصابم خورد میشه از این همه تظاهر و اعتماد به نفس.


........................................................................................

Monday, December 15, 2003

٭
چقدر بده که هر وقت که mailاِت رو باز می کنی فقط یه mail توش باشه اونم از haloscan.


........................................................................................

Sunday, December 14, 2003

٭
: آخرش چی میشه؟
- هیچی، علی می مونه و حوضش.
: یعنی چی؟
- هیچی دیگه اون می مونه و چند تایی که براش دلسوزی می کنن، چند تا بیشتر که بهش پوزخند می زنن و یه عالمع که مثل همیشه بی تفاوتن.
: همین.
- همین.
: پس کاش که زودتر تموم شه.


٭
سیستم commentام درست شد، دست آزاده درد نکنه!!!


........................................................................................

Saturday, December 13, 2003

٭
دنيا پر از جوجه اردک زشته که هرگز به قوی افسانه ای تبديل نمی شن.
کاپتان هادوک و هیچی


٭
كوچه

بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم

در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد

يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم

تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت

يادم آيد : تو به من گفتي :
از اين عشق حذر كن!
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب ، آئينه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا ،‌ كه دلت با دگران است!
تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!

با تو گفتم :‌
"حذر از عشق؟
ندانم!
سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!

اشكي ازشاخه فرو ريخت
مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت!
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد،
يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم
نگسستم ، نرميدم

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر هم
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!
بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!
فریدون مشیری


٭
هر وقت می رم خونشون، از بدو ورود تا زمان خروج تحت نظرم...
این باعث می شه که مثل دزدا مترصد فرصت باشم و در اولین فرصت که چشمشو دور دیدم کاری رو که دوست دارم انجام بدم!!


........................................................................................

Wednesday, December 10, 2003

٭
از کفر من تا دین توراهی به جز تردید نیست
دلخوش به فانوسم مکن اینجا مگر خورشید نیست

با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوار من
چیزی نگفتن بهتر از تکرار طوطی وار من

با عشق آنسوی خطرجایی برای ترس نیست
در انتهای موعظه دیگر مجال درس نیست


کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود
چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن می شود

مسافری از هند
گوش کنید
دنیای وب


........................................................................................

Saturday, December 06, 2003

٭
... من از شما بیشتر کم درس خوندم...

... ما از اون مردا نیستیم که به زنشون می گن بشین توی خونه و خودشون علافن، ما اگه می گیم زن آدم بشینه توی خونه خودمون علاف نیستیم...

فرحان
عروس آتش


٭
کوچک که بودم، فکر می کردم چقدر آدمها بزرگند! و ترس برم می داشت وقتی بزرگ شدم دیدم چقدربعضی آدمها کوچکند و باز ترسیدم.


........................................................................................

Wednesday, December 03, 2003

٭
به مادرم گفتم:"دیگر تمام شد"
گفتم :"همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می افتد
باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم"

فروغ


........................................................................................

Sunday, November 30, 2003

٭
او می رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان


........................................................................................

Saturday, November 29, 2003

٭
دوست داشتن از عشق برتر است . عشق يک جور جوشش کور است و پيوندي از سر نابينائي ، اما دوست داشتن پيوندي خود آگاه و از روي بصيرت روشن و زلال . عشق بيشتر از غريزه آب ميخورد و هرچه از غريزه سر زند بي ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع ميکند و تا هرجا که يک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نيز همگام با آن اوج ميابد .

عشق در قالب دلها در شکل ها و رنگ هاي تقريبا مشابهي متجلي ميشود و داراي صفات و حالات و مظاهر مشترکي است ، اما دوست داشتن در هر روحي جلوه خاص خويش دارد و از روح رنگ ميگيرد و چون روح ها برخلاف غريزه ها هر کدام رنگي و ارتفاعي و بعدي و طعمي و عطري ويژه خويش دارد ، مي توان گفت که به شماره هر روحي ، دوست داشتني هست .

عشق با شناسنامه بي ارتباط نيست و گذر فصل ها و عبور سالها بر آن اثر ميگذارد ، اما دوست داشتن در وراي سن و زمان و مزاج زندگي ميکند و بر آشيانه بلندش روز و روزگار را دستي نيست .

عشق در هر رنگي و سطحي ، با زيبائي محسوس ، در نهان يا آشکار ، رابطه دارد . چنانکه " شوپنهاور" ميگويد : (( شما بيست سال بر سن معشوقتان بيفزائيد ، آنگاه تاثير مستقيم آنرا بر روي احساستان مطالعه کنيد ))!

اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گيج و جذب زيبائي هاي روح که زيبائي هاي محسوس را به گونه اي ديگر ميبيند . عشق طوفاني و متلاطم و بوقلمون صفت است ، اما دوست داشتن آرام و استوار و پروقار و سرشار از نجابت .


عشق با دوري و نزديکي در نوسان است ، اگر دوري به طول بينجامد ضعيف ميشود ، اگر تماس دوام يابد به ابتذال ميکشد .و تنها با بيم و اميد و تزلزل و اضطراب و (( ديدار و پرهيز )) ، زنده و نيرومند ميماند . اما دوست داشتن با اين حالت نا آشناست . دنيايش دنياي ديگريست .


کویر
علی شریعتی


........................................................................................

Tuesday, November 25, 2003

٭
یه چیز جالب، دیروز توی برنامه تلویزیونی "او نزدیک است" شبکه سوم سیما 2 نفر خیر رو اورده بودن که درباره کاراشون توضیح بدن. درآخرش از آقاهه پرسیدن که آخرین پیامتون چیه ؟ گفتش که مردم اینو میدونن که این کارا رو همیشه ماها انجام می دادیم پدرای ما و ... و خلاصه مال زمان جمهوری اسلامی نیست، اینو که گفت مجریه هول شد یه هو همه چیز رو ماستمالی کرد و برنامه رو تمومش کرد بدوم اینکه آقاهه حرفشو تموم کنه!!!


٭
4 آذر(25 نوامبر)روز جهانی نفی خشونت علیه زنان گرامی باد


........................................................................................

Sunday, November 23, 2003

٭
به دریا می نگرم تو را می بینم، به آسمان می نگرم تو را می بینم، به زمین می نگرم تو را می بینم
می شه یه کم اونور تر وایسی.


........................................................................................

Saturday, November 22, 2003

٭
**اینم برای روز قدس**


٭
فرو رفت از غم عشقت دمم دم می دهی تا کی
دمار از من برآوردی نمی گویی برآوردم

نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم


........................................................................................

Wednesday, November 19, 2003

٭
ژیان دو تا چیز رو می بره، هم آدم هم آبروی آدم


٭
در عاشقی گزیر نباشد ز سوز و ساز استاده ام چو شمع مترسان ز آتشم
امروز صبح یاد فیلم تبلیغ انتخاباتی آقای خاتمی افتادم:
-...هر کس که مرا می بیند، از من می خواهد که بیایم(بغض)...
چقدر تحت تأثیر قرار گرفتن. حالا بیا و ببین چقدر همه چیز عوض شده همه بی اعتماد شدن من نمی خوام بگم که ایشون کاری نکردن بلکه از اعتماد مردم و پشتوانه ی مردمی که داشتن استفاده نکردن.
-... من چیزی ندارم به جز آبرویم و آنرا در طبق اخلاص می گذارم...
حالا به نظر من دیگه همون آبرو رو هم ندارن.
امیدوارم یه روزی اوضاع تا حد خوبی به سامان شه، من نمی دونم مشکل از مردم یا چیز دیگه هر کی تو ایران سر کار اومده هیچ کاری نکرده یا نخواسته یا نتونسته.


........................................................................................

Wednesday, November 12, 2003

٭
بهرام بیضایی در جلسه پرسش و پاسخ تاتر شب هزار و یکم درباره نقش مرد در اپیزود سوم می گوید :
اصولا تحول‌ها در ايران چنين است؛ ما تا جايي كه ممكن است در برابر منطق، خرد، عقل و ... مقاومت مي‌كنيم، به گذشتگان و عقلا استناد مي‌كنيم و بعد كه همه‌ي مطالبمان تمام شد و ديگر چيزي براي گفتن نداشتيم ناگهان متحول مي‌شويم.
متن کامل


٭
اینم به خاطر نظر گلنار خانم:

listen
Kisi Roz Tumse Mulaakat Hogi
Kisi Roz Tumse Mulaakat Hogi
Meri Jaan Us Din Mere Saath Hogi
Magar Kab Na Jaane Ye Barsaat Hogi
Mera Dil Hai Pyaasa
Mera Dil Akela
Zara Tasveer Se Tu Nikalke Saamne Aa
Meri Mehbooba
Meri Taqdeer Hai Tu Machalke Saamne Aa
Meri Mehbooba
Meri Mehbooba Meri Mehbooba
Meri Mehbooba Meri Mehbooba
Meri Mehbooba
Zara Tasveer Se Tu Nikalke Saamne Aa
Meri Mehbooba

O Bla Dee Dee Dee
O Bla Da Da Da
O Bla Do Do Do
What To Do

O Bla Dee Dee Dee
O Bla Da Da Da
O Bla Do Do Do
We Love You

Nahin Yaad Kabse Magar Main Hoon Jabse
Mere Dil Mein Teri Mohabbat Hai Tabse
Main Shaayar Hoon Tera Tu Meri Ghazal Hai
Badi Bekaraari Mujhe Aaj Kal Hai
Badi Bekaraari Mujhe Aaj Kal Hai
Mujhe Aaj Kal Hai

Zara Tasveer Se Tu Nikalke Saamne Aa
Meri Mehbooba
Meri Mehbooba Meri Mehbooba
Meri Mehbooba Meri Mehbooba
Meri Mehbooba
Zara Tasveer Se Tu Nikalke Saamne Aa
Meri Mehbooba

Toku Re..
Jaane Kahan Se Lo Aa Gayi Hai vo

O Bla Dee Dee Dee
O Bla Da Da Da
O Bla Do Do Do
We Love You

Bhala Kaun Hai Vo Humein Bhi Bataao
Ye Tasveer Uski Humein Bhi Dikhaao
Ye Kisse Sabhi Ko Sunaate Nahin Hain
Magar Doston Se Chhupaate Nahin Hai
Chhupaate Nahin Hai
Tere Darde Dil Ki Dava Hum Karenge
Na Kuchh Kar Sake To Dua Hum Karenge
Na Kuchh Kar Sake To Dua Hum Karenge
Dua Hum Karenge
Tadap Kar Aayegi Vo
Tujhe Mil Jaayegi Vo
Teri Mehbooba
Teri Mehbooba Teri Mehbooba
Teri Mehbooba Teri Mehbooba
Teri Mehbooba

Kisi Roz Tumse Mulaakat Hogi
Meri Jaan Us Din Mere Saath Hogi
Magar Kab Na Jaane Ye Barsaat Hogi
Mera Dil Hai Pyaasa
Mera Dil Akela
Zara Tasveer Se Tu Nikalke Saamne Aa
Meri Mehbooba
Meri Mehbooba Meri Mehbooba
Meri Mehbooba Meri Mehbooba
Meri Mehbooba

pardes 1997




........................................................................................

Monday, November 10, 2003

٭
از بعضی از فکرام وحشت می کنم از بعضیای دیگه خجالت می کشم و از بعضی دیگه ... . می ترسم از روزی که مرز بین تصورات و واقعیت(به خاطر بالا رفتن چگالی تفکرات) برام برداشته و این دو تا قاطی شن، اونوقت یا باید وحشت کنم یا خجالت بکشم یا ... .


٭
الان که دارم می نویسم همه خوابن. من خوابم نمی بره!! نمی دونم از استرسِ یا چیز دیگه؟ فردا یه کوئیز(امتحان کوتاه) نسبتا مهم دارم میان ترما هم دارن کم کم شروع میشن، یه دنیا هم کار دارم پس احتمالا از استرسه. البته تا ساعت 2 داشتیم با آزاده فیلم امیلی رو می دیدیم شایدم از وقته خوابم گذشته باشه (آخی نی نی کوچولو).
فیلم جالبی بود یه قیلم هندی از نوع فرانسویش، جالب بود. من خوشم اومد دیدن فیلم هایی که احتیاج به فکر زیاد ندارن فقط با داستانش جلو می ری آخرشم همشو فهمیدی و احساس خوبی از دیدنش داشتی!!
نیم ساعت دیگه باید بچه ها رو برا سحری بیدار کنم، الان که رفتم غذاها رو بذارم گرم شن دیدم سوسکها جشنشونه، اوه بیشتر از همه دور و وَر سطل آشغال، . چند تا ایشونو با ریکا به دیار باقی شتابوندم(روشی که هدی دوست آمنه یادمون داده بود) ولی تعدادشون خیلی بیشتر از این حرفهاست دیگه یاد گرفتیم که زندگی انگلی اونارو در کنار خودمون تحمل کنیم(اون چیزایی که از زیست شناسی و علوم یادمه).
هر چی می خوام به کارایی که دارم فکر نکنم نمیشه. باید یرا انجام دادنشون یه برنامه ریزی بکنم وگرنه آخر این ترم هم مثل ترمای قبلی میشه.
قابل توجه گلی جون، می بینی که دارم مثل گذشته می شم، راستی دیجیستت مبارک.



........................................................................................

Wednesday, November 05, 2003

٭
.می بینم که بعضی از دوستان وبلاگ من رو می خونن!! خوشامد می گم، کارم سخت تر شد باید بیشتردقت کنم و سعی کنم که کمتر جَفَنگ بنویسم!!


........................................................................................

Tuesday, November 04, 2003

٭
آورده اند که نامگذاری هر یک از ماههای سال بی دلیل نبوده است برای مثال مهر ماه، ماه برداشت محصولات است و در این ماه گونه های مختلفی از میوه ها موجود است و خلاصه ماه نعمت است بنابراین آنرا مهر نامیده اند ولی بهمن ماه ، ماه سرماست ماه سختی هاست پس آنرا اَهمن (بد نهاد) نهاده اند که بعدها به بهمن تغییر نام داده است!!


٭
در فاصله دو جلسه کلاس انقلاب ما، ایران پروتکل الحاقی را امضا کرد، یعنی در فاصله 28 مهر ماه تا 5 آبان ماه. در جلسه روز 28 مهر ما با استاد گرامی بحث می کردیم که آقای محترم بنابر مصلحت کشور و به خاطر نفس کار، ایران باید پروتکل را امضا کند و استاد گرامی پافشاری می فرمودند که، اصلا چه معنی دارد تحقیر نظام در میان است ، به چه دلیل باید به حرف آمریکا اهمیت داد و ... ، خلاصه در این فاصله، رهبر توصیه فرمودند که پروتکل را امضا کنید و دولت ... ، در جلسه بعد استاد سخنرانی در منافع امضا پروتکل ایراد فرمودند!!


٭
شیرین من تلخی نکن با عاشق
تموم می شن گم می شن این دقایق
دنیای ما، مال من و تو این نیست
رو کوه دیگه، فرهاد کوهکنی نیست

یه روزی میاد که نمی دونیم چی هستیم
یار کی بودیم و عشق کی بودیم و چی هستیم

شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد
شیرین شیرینم نده زندگیمو بر باد، نده زندگیمو بر باد، نده زندگیمو بر باد

من نمی گم فرهاد کوهکَنم من
تیشه به کوهها که نمی زنم من
فرهاد عاشقم قلم تیشَمه
از تو نوشتن همه اندیشَمه

یه روزی میاد که نمی دونیم چی هستیم
یار کی بودیم و عشق کی بودیم و چی هستیم
شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد
شیرین شیرینم نده زندگیمو بر باد، ندی زندگیمو بر باد، ندی زندگیمو بر باد

من نمی گم فرهاد کوهکَنم من
تیشه به کوهها که نمی زنم من
عاشقه تو بی تو به کوه نمی ره
وقتی نباشی تو خودش می میره
یه روزی میاد که نمی دونیم چی هستیم
یار کی بودیم و عشق کی بودیم و چی هستیم
شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد
شیرین شیرینم نده زندگیمو بر باد، نده زندگیمو بر باد، نده زندگیمو بر باد

داریوش


........................................................................................

Sunday, November 02, 2003

٭
بررسی ها نشان می دهند که:
آدمها روزانه 5000 کلمه سخن می گویند که هشتاد درصد آن با خودشان است!


........................................................................................

Tuesday, October 28, 2003

٭
چه فایده داره که ارزش کاری رو که کردی به بقیه بفهمونی، اگه طرف مقابلت اونقدر فهیم باشه خودش می فهمه اگه نفهمید و تو سعی کردی که بهش بفهمونی زدی تو سر کارت.


٭

Sacrifice
Music by Elton John
Lyrics by Bernie Taupin
Available on the album Sleeping With The Past


It's a human sign
When things go wrong
When the scent of her lingers
And temptation's strong

Into the boundary
Of each married man
Sweet deceit comes calling
And negativity lands

Cold cold heart
Hard done by you
Some things look better baby
Just passing through

And it's no sacrifice
Just a simple word
It's two hearts living
In two separate worlds
But it's no sacrifice
No sacrifice
It's no sacrifice at all

Mutual misunderstanding
After the fact
Sensitivity builds a prison
In the final act

We lose direction
No stone unturned
No tears to damn you
When jealousy burns




........................................................................................

Wednesday, October 22, 2003

٭
تا حالا دلم نخواسته بود که پسر باشم ولی حالا می خوام به مدت یک ماه پسر باشم، ایران رو بگردم، اون جور که دوست دارم زندگی کنم، چون به جاهایی که می رم احتمالا کسی من رو نمی شناسه می تونم برا خودم باشم و خودم. پسر بودن هم از اون نظرکه راحت تر باشم. کیا فایدا حالا که نمی شه.


٭
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمین می رسد
و باز می شود بسوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ
یک پنجره که دستهای کوچک تنهایی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریم
سرشار می کند.
و می شود از آنجا
خورشید را به غربت گل های شمع دانی مهمان کرد
یک پنجره برای من کافیست.


من از دیار عروسکها می آیم
از زیر سایه های درختان کاغذی
در باغ یک کتاب مصور
از فصل های خشک تحربه های عقیم دوستی و عشق
در کوچه های خاکی معصومیت
از سالهای رشد حروف پریده رنگ الفبا
در پشت میزهای مدرسه ی مسلول
از لحظه ای که بچه ها توانستند
بر روی تخته حرف سنگ را بنویسند
و سارهای سراسیمه از درخت کهنسال پر زدند.


من ا زمیان ریشه های گیاهان گوشت خوار می آیم
و مغز من هنوز
لبریز از صدای وحشت پروانه ایست که او را
در دفتری به سنجاقی
مصلوب کرده بودند.


وقتی اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهر
قلب چراغهای مرا تکه تکه می کردند.
وقتی که چشمهای کودکانه ی مرا
با دستمال تیره قانون می بستند
و از شقیقه های مضطرب آرزوی من
فواره های خون به بیرون می پاشید
وقتی که زندگی من دیگر
چیزی نبود، هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم، باید.باید.باید.
دیوانه وار دوست بدارم.


یک پنجره برای من کافیست
یک پنجره به لحظه ی آگاهی و نگاه و سکوت
اکنون نهال گردو
آنقدر قد کشیده که دیوار را برای برگهای جوانش
معنی کند


از آینه بپرس
نام نجات دهنده ات را
آیا زمین که زیر پای تو می لرزد
تنها تر از تو نیست؟
پیغمبران، رسالت ویرانی را
با خود به قرن ما آوردند؟
این انفجار های پیاپی،
و ابرهای مسموم،
آیا طنین آیه های مقدس هستند؟
ای دوست، ای برادر، ای همخون
وقتی به ماه رسیدی
تاریخ قتل عام گلها را بنویس.


همیشه خوابها
از ارتفاع ساده لوحی خود پرت می شوند و می میرند
و من شبدر چهار پری را می بویم
که روی گور مفاهیم کهنه روئیده است
آیا زنی که در کفن انتظار و عصمت خود خاک شد
جوانی من بود؟
آیا دوباره من از پله های کنجکاوی خود بالا خواهم رفت
تا به خدای خوب، که در پشت بام خانه قدم می زند
سلام بگویم؟


حس می کنم که وقت گذشته است
حس می کنم که لحظه سهم من از برگهای تاریخ است
حس می کنم که میز فاصله ی کاذبی ست در میان گیسوان من و دستهای این غریبه غمگین


حرفی به من بزن
آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را بتو می بخشد
جز درک زنده بودن از تو چه می خواهد؟


حرفی به من بزن
من در پناه پنجره ام
با آفتاب رابطه دارم.


فروغ


........................................................................................

Saturday, October 11, 2003

٭
امیدم را مگیر از من خدایا خدایا خدایا
دل تنگ مرا مَشکن خدایا خدایا خدایا
من دور از آشیانم، سر به آسمانم، بی نصیب و خسته
ماندم جدا ز یاران، از بلای طوفان، بال من شکسته
امیدم را مگیر از من خدایا خدایا خدایا
دل تنگ مرا مَشکن خدایا خدایا خدایا

از حریر دلم رفته رنگ هوس، روز و شب ز که گویم در درون قفس، آه در درون قفس
به که دست قضا بسته بال مرا روز و شب ز گلویم ناله خیزد و بس آه ناله خیزد و بس
می زنم فریاد هر چه بادا باد وای از این طوفان وای از این بیداد آه وای از این بیداد
می زنم فریاد هر چه بادا باد وای از این طوفان وای از این بیداد آه وای از این بیداد
امیدم را مگیر از من خدایا خدایا خدایا
دل تنگ مرا مَشکن خدایا خدایا خدایا
من دور از آشیانم سر به آسمانم بی نصیب و خسته
ماندم جدا ز یاران، از بلای طوفان، بال من شکسته

از حریر دلم رفته رنگ هوس،درد خود به که گویم در درون قفس آه در درون قفس
به که دست قضا بسته بال مرا روز و شب ز گلویم ناله خیزد و بس آه ناله خیزد و بس
می زنم فریاد هر چه بادا باد وای از این طوفان وای از این بیداد وای از این بیداد
وای از این بیداد آه وای از ای بیداد



٭
اَه،همیشه یه چیزی هست که نگرانش باشی.


........................................................................................

Wednesday, October 08, 2003

٭
روز جهانی کودک مبارک!!
(عکسشو بعدن می ذارم، سرور پایین)


........................................................................................

Monday, September 22, 2003

٭
سلام
وبلاگم که یه بار پکید از اول شروع کردم، امیدوارم که این بار بتونم وبلاگ خوبی را ترتیب بدم.
تا بعد


........................................................................................